به راستی آن ایلی که دختران سیه زلف ومردان جسورش سکوت دلربای دامنه های پر مهرزاگرس را درهم میشکست وغرش برنوهاو شیهه ی
اسب های بیرق دم-وسم فولادیش.
عطر بلهروکیکم وجاشیرش هر دیوانه ای را رام می کرد به چه گناهی به افسانه ها پیوست؟
با یاری خداوند متعال بالاخره در مردادماه سال 1391/4/20خداوند توفیقی به ما داد تا با ر دیگر در منطقه ییلاقی چاووش سرحد واقع در 10 کیلومتری شهر میان شهر ستان اقلید شاهد جشن عروسی باشیم
غریب ما هم غروب کرد
غریب (قهرمان)سرایی صفت
مردی که سال ها با رنج ومشقت در برابر ناملایمات زمان مثل کوه ایستاد متاسفانه در بامداد 30مرداد ماه در جاده صغاد به سمیرم در اثر سانحه تصادف دار فانی را وداع نمودروحش شاذد ویادش گرامی باد
قولنامه منطقه قشلاق تیره هیبت لو مربوط به 194 سال پیش
عکس متعلق به منطقه ییلاقی چاووش سرحد
این جشن عروسی که با اندیشه یکی از بزرگان ایل قشقایی از طایفه شش بلوکی تیره هیبت لو به نام علی امیری بود بالاخره پس از چندین سال متوالی بار دیگر خاطره ها را زنده کرد وهمگان را خشنود نمود . قبل از آن همه در فکر وخیال بودند که آیا چنین اتفاقی دوباره در این محل خواهد افتاد یا خیر ؟اما این کار عملی شد برای اینجانب این جشن عروسی پس از گذشت 37سال دوری از ایل بار دیگر خاطراتی به همراه داشت وتمام زندگی در ایل برایم زنده شد. بطوری که از شدت شوق اشک چشمانم سرازیر گردید که توانایی کنترل آن را از دست داده بودم. منطقه ییلاقی چاووش چمنزار های سبز خودرا همچون فرش روی زمین گسترانیده بود وصدای غل غل وشر شر آب چاووش دل هر مسافری را می ربود. باد خنک ونسیم از هر گوشه گونه ها را نوازش می نمود
غریب ما هم غروب کرد
غریب (قهرمان)سرایی صفت
مردی که سال ها با رنج ومشقت در برابر ناملایمات زمان مثل کوه ایستاد متاسفانه در بامداد 30مرداد ماه در جاده صغاد به سمیرم در اثر سانحه تصادف دار فانی را وداع نمودروحش شاذد ویادش گرامی باد
منطقه ییلاقی تیره هیبت لو چاووش
شکار چیان تیره هیبت لو
سیه چادر های دیگر ایل
ایل بزرگ قشقایی...
برچسب : نویسنده : cmirzaie9 بازدید : 508